4

قسم به خرما که خر ما ز کرگی دم نداشت/ قسم به پسته به همان غمی که در سرم نشسته/ قسم به زیره به زیر و بم صدایم وقت هق هق/ به زیرترین و ریزترین اشکی که بر گونه ام نشسته/ قسم به این همه، که در تدوام فکر هایم/ بدون تو لحظه ای نیاسایم

3

از اولینِ شعرهایم به فکر مجموعه بودم/ مجموعه ی دل مردگی ها که چاپ نمی خاهد

م.ف

ماینز

زندگی را زنده باید کرد!

م.ف

 

 

خسته شدم از بس که زندگی کردم فعل "مردن" را/ ای زندگی بمیر که صبرم زیاد نیست.

م.ف

 

الفبا هم در مقابل شعرهایم کم می آورد/ تا که شعر می شوم از دوریت

م.ف

 

تن تو با تن او میان تخت، غرق گناه/ من در این فاصله ها حسرت یک بوس به لب

م.ف

 

صفت "زنده" مردگی می کند با من/ عن قریب است که من را بکنند مردگان

م.ف

 

چنانچه شعری به خاطر خطیرم خطور کرد، خطر کرده و خطاب می کنم تو را به خواندن خط به خط خاطره های خط خطی ام!

م.ف