دکتر فرزانه فرحزاد
مسائل ترجمه در ایران
نیلوفر قدیری
اشاره: آنهایی كه دستی در كار ترجمه دارند و اندكی فراتر از متن مبدأ و مقصد، چند كتاب و مقاله هم در این حوزه خوانده اند نام دكتر فرزانه فرح زاد را شنیده اند. او از ترجمه پژوهان و بنیانگذاران رشته آموزش ترجمه در مقطع كارشناسی ارشد و از دعوت شدگان تقریباً همیشگی ایرانی در سمینارها و كنفرانس های ترجمه شناسی در خارج از كشور است. دكتر فرح زاد در كنار ترجمه كه وسوسه ای پایان ناپذیر است، وقت زیادی را صرف مباحث نظری این رشته نوپا كرده كه حاصل آن كتابخانه ای است كوچك كه موضوع همه كتاب های آن ترجمه و ترجمه شناسی است.
در این كتابخانه كه به كوشش خود او و از منابع محدود این رشته بدست آمده بیشتر كتاب هایی به زبان انگلیسی دیده می شود. دكتر فرح زاد و همكاران او در دانشكده ادبیات و زبان های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی بعد از راه اندازی مقطع كارشناسی ارشد در سال ۱۳۸۰ مشغول راه اندازی مقطع دكترای ترجمه هستند. درباره آموزش ترجمه و مسائل این رشته با وی گفتگویی انجام داده ایم كه می خوانید.
ترجمه را چطور می توان آموزش داد؟ مثلا هنگام آموزش نقاشی می گویند قلم را اینطور به دست بگیرید و... یا مثلا اینكه اگر رنگ قرمز را با سبز تركیب كنید فلان رنگ به دست می آید. اما در ترجمه ما با كلمات و جملات سر و كار داریم. با متونی كه متنوع هستند و نمی توان قانونی برایش نوشت.
به نظر من آموزش ترجمه می تواند در سطوح مختلف مطرح باشد و از جوانب مختلف هم به آن نگاه شود. مثلا یك وقت ترجمه را آموزش می دهیم كه زبانی را آموزش دهیم. پس در اینجا ترجمه می شود ابزار آموزش زبان. مثل كاری كه در دبیرستان های ما انجام می شود كه در واقع ترجمه است منتها برای یك هدف دیگر. اما یك وقت ترجمه را درس می دهیم كه فردی را مترجم كنیم. ممكن است بسیاری از كسانی كه الان ترجمه می كنند آموزش ترجمه ندیده باشند ولی بعد از چندین سال آموزش ترجمه در دانشگاه قطعا عده ای از كسانی كه ترجمه می كنند آموزش ترجمه هم دیده اند. اینكه در دوره آموزش ترجمه چه چیزهایی را و چه تكنیك هایی را می شود آموزش داد در سطوح مختلف قابل بررسی است. اگر تكنیك های خواندن (Reading) را آموزش دهیم چون محور و كانون كار ما خواندن است در واقع به دانشجو یاد می دهیم دقیق تر متن را بخواند و اینكه چطور دقیق تر متن را بخواند و این دقیقا بخشی از كار ترجمه است كه همان فهمیدن متن مبدأ است. اگر مثلا تكنیك های ویرایش را یاد بدهیم قطعا بخشی از كار ترجمه كه به جمله بندی متن مقصد مربوط می شود را آموزش داده ایم. در واقع آموزش ترجمه آموزش مجموع این تكنیك ها و شیوه هاست در كنار نگاه زبانشناختی به متن. زبان را همه صحبت می كنند، نامه نگاری می كنند، بلدند بنویسند و فرم پر كنند. اما همه این آدم ها وقتی دو زبانه می شوند لزوما نمی توانند ترجمه كنند، ترجمه به مفهومی كه در جامعه قابل عرضه باشد. پس ما مجموعه مهارت هایی را به دانشجویان در فهم متن مبدأ و در ارائه متن مقصد آموزش می دهیم.در كنار این تكنیك ها و مهارت ها كه در خدمت ترجمه هستند مهارت ها و توانایی های دیگری را هم آموزش می دهیم (كه مستقیما به عمل ترجمه مربوط نمی شود) مثل شناخت انواع متن و نقش زبانی و اهداف آن و خوانندگان و مخاطبان آن و همچنین ارزیابی ترجمه توسط خود مترجم. پس آموزش ترجمه یعنی آموزش این مجموعه مهارت ها.
در صحبت هایتان اشاره كردید كه عده ای از مترجمان فعال در جامعه آموزش دیده رشته ترجمه هستند. آیا تحقیقی در خارج یا داخل، انجام شده كه در آن كار مترجمان آموزش دیده در رشته ترجمه و مترجمان آموزش ندیده در این رشته مثلا آنها كه ادبیات خوانده اند یا اصلا رشته دیگری خوانده اند، مقایسه شود؟
نه تاكنون چنین تحقیقی انجام نشده اما یك نكته روشن است و آن این است كه آن دسته از دانشجویان حتی در مقطع لیسانس (رشته ترجمه) كه مهارت های ترجمه را خوب یاد می گیرند و یا زمینه خوبی در زبان انگلیسی دارند و این دو توانایی یعنی توانایی در زبان انگلیسی در كنار فراگیری مهارت های ترجمه را پرورش می دهند، این دانشجویان هرگز بی كار نمی مانند. خیلی از این افراد جذب روزنامه ها و رادیو و تلویزیون می شوند.
الان بخش های خبری روزنامه ها، شبكه سحر یا شبكه های انگلیسی تلویزیون را نگاه كنید می بینید كه بسیاری از آموزش دیدگان رشته ترجمه در دانشگاهها در میان آنها دیده می شوند. اخیرا خانم مونابیكر (از محققان بنام ترجمه شناسی) را در كنفرانسی در لندن ملاقات كردم. ایشان می گفتند چندی پیش دو نفر از خبرنگاران تلویزیون ایران در انگلیس با ایشان مصاحبه كرده اند كه هر دوی آنها آموزش دیده و فارغ التحصیل رشته ترجمه دانشگاه علامه طباطبایی بوده اند. خانم بیكر می گفت برایش جالب است كه این دو خبرنگار رشته روزنامه نگاری (Journalism) نخوانده اند بلكه ترجمه خوانده اند. تا آنجایی هم كه خود من در كلاس ها برخورد كرده ام و مثلا به دانشجویانی كه در سطح خوبی هستند پیشنهاد كار داده ام دقیقا همان افراد وقت نداشته اند و در جایی مشغول به كار بوده اند. یعنی كسانی كه خوب آموزش دیده اند قطعا بی كار نمی مانند. ولی اینكه چرا بازار ترجمه ادبی و ادبیات در دست عده ای خاص قرار می گیرد این عوامل متعدد دارد و قابل بررسی است.
آموزش ترجمه در سطح دانشگاه از چه زمانی در ایران آغاز شد؟
از قبل در ایران این دوره وجود داشت در مركزی به نام مدرسه عالی ترجمه كه اكنون جای خود را به دانشكده زبان دانشگاه علامه طباطبایی داده است.بسیاری از استادانی كه الان ترجمه تدریس می كنند و یا بسیاری از كسانی كه به نوعی با ترجمه سر و كار دارند تربیت شدگان و آموزش دیدگان همان مدرسه عالی ترجمه هستند. مثل خود من، دكتر محمود زاده، دكتر صفوی _ دكتر دبیر مقدم، آقای قریشی. در این مركز به ما لیسانس زبان انگلیسی می دادند ولی تخصصمان ترجمه بود. قطعا آموزش ترجمه آن زمان مثل الان نبوده است اما به هر حال اسم آن مدرسه عالی ترجمه بود. این رشته سال ۶۳ بازگشایی شد و وقتی بازگشایی شد ما با عده ای دانشجو روبرو بودیم كه جاهای مختلف زبان، ترجمه یا ادبیات خوانده بودند. مدتی طول كشید تا اینها را یكدست كردیم تا در سطح لیسانس مشغول به تحصیل شوند. اما طی این سالها رشته مترجمی (انگلیسی) از انحصار زبان آموزی رفته رفته خارج شد. بنابراین كتاب پیدا كرد، مطلب پیدا كرد و كم كم كتاب هایی به صورت جسته و گریخته نوشته شد و كتاب ها و جزوات دانشگاهی در این رشته تهیه شد.
مواد درسی رشته های مترجمی برای زبان های مختلف یعنی مترجمی انگلیسی یا فرانسه متفاوت است؟
در سطح تئوری اینها متفاوت است. از هم تغذیه می كنند. مثل زبانشناسی كه زبانش در اصل انگلیسی است (یعنی كتاب ها و نظریه پردازان این رشته اغلب انگلیسی هستند) ترجمه هم زبان اصلی اش انگلیسی است. این درباره بسیاری از علوم صادق است و این زبان در حقیقت همه جا را احاطه كرده است. اینترنت هم باعث می شود كه بر سلطه زبان انگلیسی افزوده شود.ممكن است شرح درس ها برای رشته مترجمی انگلیسی و مترجمی فرانسه یكسان باشد اما مواد و كتاب ها و مطالب لزوما یكسان نیست.
مقطع كارشناسی ارشد ترجمه از سال ۸۰ راه اندازی شده. ضرورت راه اندازی این مقطع را در چه دیدید؟
در واقع اینجا یك تناقض وجود دارد، یا اگر تناقض نگوییم یك تفاوت وجود دارد.شما از دانشجوی لیسانس ادبیات فارسی توقع ندارید كه مثلا بشود جلال آل احمد. از دانشجوی لیسانس ادبیات انگلیسی هم توقع ندارید كه مثلا نویسنده هری پاتر بشود. اما نمی دانم چرا از یك دانشجوی ترجمه همه توقع دارند كه قطعا با مهارت های كافی از دانشگاه بیرون برود. مگر یك فارغ التحصیل شیمی لاوازیه است یا یك لیسانس فیزیك اینشتین می شود؟ ولی چرا به ترجمه كه می رسیم آنقدر از این رشته متوقع هستیم؟ حتی در مقطع لیسانس.
شاید به این خاطر است كه ترجمه یك محصول دارد كه در لحظه می توان آن را ارزیابی كرد و اعلام نظر كرد. این محصول هم محصول یك نفره است. لیسانس شیمی در بهترین شرایط در كارخانه ای مشغول به كار می شود كه محصول كارش یك محصول جمعی است. اما ترجمه كار یك نفر است و اوست كه با این محصول ارزیابی می شود.
قطعا همینطور است. نكته دیگر این است كه ترجمه یك شغل می تواند باشد اما ادبیات شغل نیست و اگر بخواهد شغل شود به سالها كار نیاز دارد. پس كسی از آن توقعی ندارد. اما از ترجمه همه توقع دارند و به محض اینكه می گویی ترجمه بلدی همه فكر می كنند شما باید همه چیز را بلد باشی. چون جامعه اطلاع كافی از ترجمه ندارد و آن را عمدتا فقط در بخش ادبیات و ترجمه داستان و رمان می بینند. در سطوح دیگر، كار مترجم را فقط در سطح یك ماشین تكثیر می بینند. می بینید كه روی شیشه مغازه ها می نویسند: تایپ و تكثیر و ترجمه. یعنی از نظر جامعه، مترجم در حد یك تایپیست یا یك ماشین زیراكس عمل می كند. یك چیزی را جلویش می گذارد و كپی می كند. یك ناشر هفته پیش به من می گفت، یك سری كتاب كودك جدید برایم آمده ترجمه می كنی؟ گفتم نه من كارم كتاب كودك نیست. گفت: برای تو كه كاری ندارد این ۳۰ صفحه است و در هر صفحه هم دو خط نوشته شده. توی آشپزخانه كارهایت را بكن من هم كنارت می نشینم و تو بگو و من می نویسم! یعنی فكر می كند كه اینطور هم می شود ترجمه كرد. در جامعه این دید نسبت به ترجمه وجود دارد. فكر می كنند مترجم كه كاری نمی كند یك ماشین تكثیر است كه این زبان را به آن زبان تبدیل می كند. بنابراین ما یعنی جامعه توقع داریم كه یك سری مترجم در حد انجام كار ترجمه از مقطع كارشناسی مترجمی بیرون بیایند. لیسانس مثل همه جای دنیا یك دوره عمومی است و دوره تخصصی نیست.
این چهار سال هم عمدتاً به زبان آموزی می گذرد و آشنایی با متون مختلف(مثل متون مطبوعاتی، اقتصادی، حقوقی) و آشنایی با یك سری فنون ترجمه اما تسلط به این فنون وقتی حاصل می شود كه آن دانشجو برود و در بازار كار كند. الان در دانشگاه تایوان سه سال درس ترجمه می دهند و بعد می گویند كه دانشجویان باید بروند یك سال كار كنند. هر كاری كه به نوعی به ترجمه نیاز داشته باشد مثل این كه بروند مترجم توریست ها شوند، مترجم بیماران یا پناهندگان یا در شركتی تایپ و ترجمه و منشی گری كنند، یا در بنگاه انتشاراتی یا مجله یا روزنامه كار ترجمه كنند. بعد از یك سال به دانشگاه برمی گردند و بعد تازه اجازه پیدا می كنند كه سال چهارم را طی كنند. دانشجویی كه در وسط مقطع لیسانس یك سالی بیرون كار كرده و برگشته خیلی فرق می كند با دانشجویی كه چهار سال در دانشگاه مانده و فقط با كتاب و دفتر سر و كار داشته است. اگر ما در سال ۵۰ دانشجوی مترجمی(در سراسر كشور) بگیریم می توانیم ما هم این سیستم را اجرا كنیم. ولی چون وضعیت آموزش عالی ما وضعیت خاصی است و سیاست ما جذب دانشجو در تعداد بالاست، نمی توانیم چنین برنامه ای را اجرا كنیم و چنین توقعی البته نمی توانیم داشته باشیم. تأسیس دوره كارشناسی ارشد مهمترین حسنش این است كه بلافاصله روی دوره لیسانس تأثیر می گذارد و آن را از حالت ركود خارج می كند. چون كتاب ها و موضوعات جدیدی را وارد می كند و زمینه های این رشته را توسعه می دهد. فوق لیسانس مقطعی زنده و متحرك است. همچنین در دوره فوق لیسانس اطلاعات نظری ارائه می شود كه ذهن سامان نیافته یك دانشجوی لیسانس شكل داده شود. به این ترتیب یك دانشجوی مترجمی ۶ یا ۷ سال فرصت پیدا می كند تا قطعاً به جایی برسد.
در دوره لیسانس به دلیل تعداد زیاد دانشجو نمی شود چند واحد كار عملی گذاشت اما در دوره فوق لیسانس كه می شود.
بله می شود مثلاً دو واحد كار عملی و كار در خارج از دانشگاه قرارداد و این فكر خوبی است.
خانم فون فلوتو استاد و ترجمه پژوه كانادایی كه اخیراً برای سمیناری به ایران آمده بودند هم می گفتند كه در دانشگاه اتاوا در دوره كارشناسی ارشد یا دكتری مترجمی چند واحد كار عملی دارند.
بله البته اینجا یك كمی كنترل كار مشكل است. اینجا ممكن است دانشجو برود و گواهی اشتغال از فامیل و دوست و آشنایی بیاورد كه مثلاً مدتی در شركتی یا دارالترجمه ای كار ترجمه انجام داده است.
مقطع دكتری هم قرار است برای رشته مترجمی تأسیس شود؟
بله ما تلاش كردیم كه علاقه مندان این رشته در دوره دكتری هم بتوانند این رشته را ادامه دهند. در واقع دوره دكتری دوره ای است كه افراد آنقدر متخصص می شوند كه به قول یكی از استادان به درجه اجتهاد می رسند. واقعیت این است كه این دوره علی رغم امتیازات اجتماعی اش كار بسیار سختی است. جامعه ما جامعه ای است كه در آن ترجمه نقش بسیار حساسی ایفا كرده. همیشه این طور بوده و الان هم هست. ترجمه همیشه نقش خاصی در ادبیات ما داشته. چه از نظر عرضه ادبیات ما به خارج و چه از نظر ترجمه آثار خارجی، اهمیت دارد كه ما رشته مترجمی را در مقاطع بالاتر ادامه دهیم. ترجمه ادبیات را اكنون راهی برای حفظ یا نشان دادن هویت یك قوم یا ملت می دانند. از سوی دیگر با توجه به این كه در حوزه ترجمه ما یك جامعه بیشتر گیرنده هستیم تا دهنده یعنی بیشتر ترجمه به فارسی می كنیم تا ترجمه از فارسی، از طریق ترجمه می توانیم حرف هایمان را بهتر بزنیم برای این كه الان این جهان، جهانی همگانی و globalize شده است كه به سمت فشردگی زمان و مكان می رود و همین باعث شده كه همه به هم توجه كنند. این جهانی سازی هر اشكالی داشته باشد یك حسن هم دارد و آن این كه همه در این فضا فرصت حضور پیدا می كنند. در این فضا اگر ما خودمان خودمان را ترجمه نكنیم ما را ترجمه می كنند و وقتی ما را ترجمه كنند ما را misrepresent (سوء تعبیر) می كنند و باز نمایی درستی از ما به عمل نمی آید. اكنون بسیاری از نظریه پردازان ترجمه به ترجمه هایی كه فیتز جرالد از خیام كرده ایرادهای بسیاری می گیرند. آیا واقعاً آن طور دیدن شرق و آن طور دیدن خیام دیگر تمام شده؟ فكر نمی كنم. چون مثلاً در سال ۱۹۹۵ كلمن باكس(Colmen bucks) ترجمه می كند از مولانا به این صورت كه گزیده هایی از مولوی را انتخاب می كند و بدون این كه فارسی بداند آن را ترجمه می كند. یعنی به كمك كسی كه این اشعار را می خواند و معنی می كند و كلمن باكس هم ترجمه می كند. این ترجمه سال ۱۹۹۵ یكی از پرفروش ترین كتاب های آمریكا می شود. وقتی به این كتاب نگاه می كنیم می بینیم همان كاری است كه فیتز جرالد با خیام كرده یعنی برای یك مصرع كه در خیام بوده ۲۲ رباعی خودش سروده است. این ترجمه نیست بلكه كاری است شبیه ترجمه. فیتز جرالد خیام را از نو ساخته و خیامی ساخته كه خودش خواسته و خیام خودش بوده نه خیام ما.
همه می دانند كه فیتز جرالد كارهای زیادی كرده، مثلاً پری را پُری خوانده و مسائل عرفانی كه در شعر خیام بوده با دید غربی نگاه كرده است. پس خیامی كه غرب می شناسد آن خیامی نیست كه ما می شناسیم. نتیجه این می شود كه آنها وقتی خیام را این طور می بینند ما را این طور می بینند. تصویری كه با ترجمه از ما ساخته می شود جای واقعیت ما را می گیرد. این ترجمه طوری انجام می شود كه موافق آن برداشتی باشد كه غرب دوست دارد از شرق داشته باشد. ما كه می خواهیم در این میان ابراز هویت كنیم باید خودمان خودمان را ترجمه كنیم. تأسیس دوره دكتری البته معنایش این نیست كه ابراز هویت می كنیم. بلكه معنی اش این است كه این امكان را برای خودمان فراهم می كنیم تا از یك زاویه بالاتر ببینیم چطور می توانیم در خدمت نیازهای خود و جامعه خودمان از اینها استفاده كنیم. می خواهیم این دوره را در فضای تولید انبوه نبریم و كسانی را جذب كنیم كه بتوانند برگ تازه ای از این كتاب تاریخ ترجمه را ورق بزنند. درباره محتوی درس تحقیقاتی از دانشگاه های خارجی كه مقطع دكتری ترجمه دارند انجام شده و مراحلش در حال انجام است.
گروه ترجمه شناسی انجمن زبان شناسی به عنوان بخشی فعال در این زمینه تاكنون سمینارها و جلسات سخنرانی برگزار كرده است. در این مورد هم كمی توضیح بدهید.
گروه ترجمه شناسی انجمن زبان شناسی ایران با تأسیس انجمن شكل گرفت و من هم خوشحال شدم كه فرصتی پیدا شد تا رشته مطالعات ترجمه جایی برای حضور پیدا كند. خوشبختانه تأسیس این گروه همزمان شد با تأسیس كارشناسی ارشد مترجمی. آن موقع ما هنوز دپارتمانی به نام مترجمی انگلیسی در دانشگاه ها نداشتیم اما الان چند ماهی است كه دپارتمان ترجمه از دپارتمان زبان انگلیسی جدا شده است. گروه ترجمه شناسی انجمن زبان شناسی تاكنون دو كنفرانس برگزار كرده كه مدرسان و دانشجویان در آن مقاله ارائه كردند و مجموعه مقالاتش اخیراً به صورت كتاب چاپ شده. علاوه بر آن چند میزگرد هم داشتیم و سخنرانی كه به دعوت دانشگاه علامه از دانشگاه اتاوا دعوت شد كه همان خانم فون فلوتو بود. هدف من دراین گروه معرفی هر چه بیشتر این رشته است.
ارتباط آموزش ترجمه در دانشگاه با مترجمان حرفه ای بازار كار به ویژه در حوزه ادبیات چگونه است و آیا از این مترجمان هم برای آموزش ترجمه در دانشگاه استفاده می شود؟
در این مورد فكر كرده ایم. آنها انتظار بازده مالی دارند كه امكان فراهم كردن شرایط این بازده برای ما فراهم نیست. از طرف دانشگاه علامه چند بار از مترجمان دعوت كردیم كه آمدند در دانشكده سخنرانی كردند. البته برای آنها هم گاهی راحت نیست كه در فضای دانشگاه كه فكر می كنند اینجا همه چیز با متر و نمره سنجیده می شود حضور پیدا كنند. بارها از طرف دانشگاه علامه از كسانی كه كار ترجمه حرفه ای می كنند خواهش شده كه ترجمه را تدریس كنند. مثلاً یك مورد آقای تقی زاده بود كه ایشان استاد خود من بودند و ترجمه در حوزه ادبیات دارند. كلاس های ایشان خیلی هم خوب بود اما موانع بروكراتیك مثل الزام مدرك دانشگاهی برای تدریس مانع ادامه كار ایشان شد. ایجاد این ارتباط خیلی آسان نیست.
منبع: روزنامه همشهری - ارديبهشت ۱۳۸۴
اشاره: آنهایی كه دستی در كار ترجمه دارند و اندكی فراتر از متن مبدأ و مقصد، چند كتاب و مقاله هم در این حوزه خوانده اند نام دكتر فرزانه فرح زاد را شنیده اند. او از ترجمه پژوهان و بنیانگذاران رشته آموزش ترجمه در مقطع كارشناسی ارشد و از دعوت شدگان تقریباً همیشگی ایرانی در سمینارها و كنفرانس های ترجمه شناسی در خارج از كشور است. دكتر فرح زاد در كنار ترجمه كه وسوسه ای پایان ناپذیر است، وقت زیادی را صرف مباحث نظری این رشته نوپا كرده كه حاصل آن كتابخانه ای است كوچك كه موضوع همه كتاب های آن ترجمه و ترجمه شناسی است.
در این كتابخانه كه به كوشش خود او و از منابع محدود این رشته بدست آمده بیشتر كتاب هایی به زبان انگلیسی دیده می شود. دكتر فرح زاد و همكاران او در دانشكده ادبیات و زبان های خارجی دانشگاه علامه طباطبایی بعد از راه اندازی مقطع كارشناسی ارشد در سال ۱۳۸۰ مشغول راه اندازی مقطع دكترای ترجمه هستند. درباره آموزش ترجمه و مسائل این رشته با وی گفتگویی انجام داده ایم كه می خوانید.
ترجمه را چطور می توان آموزش داد؟ مثلا هنگام آموزش نقاشی می گویند قلم را اینطور به دست بگیرید و... یا مثلا اینكه اگر رنگ قرمز را با سبز تركیب كنید فلان رنگ به دست می آید. اما در ترجمه ما با كلمات و جملات سر و كار داریم. با متونی كه متنوع هستند و نمی توان قانونی برایش نوشت.
به نظر من آموزش ترجمه می تواند در سطوح مختلف مطرح باشد و از جوانب مختلف هم به آن نگاه شود. مثلا یك وقت ترجمه را آموزش می دهیم كه زبانی را آموزش دهیم. پس در اینجا ترجمه می شود ابزار آموزش زبان. مثل كاری كه در دبیرستان های ما انجام می شود كه در واقع ترجمه است منتها برای یك هدف دیگر. اما یك وقت ترجمه را درس می دهیم كه فردی را مترجم كنیم. ممكن است بسیاری از كسانی كه الان ترجمه می كنند آموزش ترجمه ندیده باشند ولی بعد از چندین سال آموزش ترجمه در دانشگاه قطعا عده ای از كسانی كه ترجمه می كنند آموزش ترجمه هم دیده اند. اینكه در دوره آموزش ترجمه چه چیزهایی را و چه تكنیك هایی را می شود آموزش داد در سطوح مختلف قابل بررسی است. اگر تكنیك های خواندن (Reading) را آموزش دهیم چون محور و كانون كار ما خواندن است در واقع به دانشجو یاد می دهیم دقیق تر متن را بخواند و اینكه چطور دقیق تر متن را بخواند و این دقیقا بخشی از كار ترجمه است كه همان فهمیدن متن مبدأ است. اگر مثلا تكنیك های ویرایش را یاد بدهیم قطعا بخشی از كار ترجمه كه به جمله بندی متن مقصد مربوط می شود را آموزش داده ایم. در واقع آموزش ترجمه آموزش مجموع این تكنیك ها و شیوه هاست در كنار نگاه زبانشناختی به متن. زبان را همه صحبت می كنند، نامه نگاری می كنند، بلدند بنویسند و فرم پر كنند. اما همه این آدم ها وقتی دو زبانه می شوند لزوما نمی توانند ترجمه كنند، ترجمه به مفهومی كه در جامعه قابل عرضه باشد. پس ما مجموعه مهارت هایی را به دانشجویان در فهم متن مبدأ و در ارائه متن مقصد آموزش می دهیم.در كنار این تكنیك ها و مهارت ها كه در خدمت ترجمه هستند مهارت ها و توانایی های دیگری را هم آموزش می دهیم (كه مستقیما به عمل ترجمه مربوط نمی شود) مثل شناخت انواع متن و نقش زبانی و اهداف آن و خوانندگان و مخاطبان آن و همچنین ارزیابی ترجمه توسط خود مترجم. پس آموزش ترجمه یعنی آموزش این مجموعه مهارت ها.
در صحبت هایتان اشاره كردید كه عده ای از مترجمان فعال در جامعه آموزش دیده رشته ترجمه هستند. آیا تحقیقی در خارج یا داخل، انجام شده كه در آن كار مترجمان آموزش دیده در رشته ترجمه و مترجمان آموزش ندیده در این رشته مثلا آنها كه ادبیات خوانده اند یا اصلا رشته دیگری خوانده اند، مقایسه شود؟
نه تاكنون چنین تحقیقی انجام نشده اما یك نكته روشن است و آن این است كه آن دسته از دانشجویان حتی در مقطع لیسانس (رشته ترجمه) كه مهارت های ترجمه را خوب یاد می گیرند و یا زمینه خوبی در زبان انگلیسی دارند و این دو توانایی یعنی توانایی در زبان انگلیسی در كنار فراگیری مهارت های ترجمه را پرورش می دهند، این دانشجویان هرگز بی كار نمی مانند. خیلی از این افراد جذب روزنامه ها و رادیو و تلویزیون می شوند.
الان بخش های خبری روزنامه ها، شبكه سحر یا شبكه های انگلیسی تلویزیون را نگاه كنید می بینید كه بسیاری از آموزش دیدگان رشته ترجمه در دانشگاهها در میان آنها دیده می شوند. اخیرا خانم مونابیكر (از محققان بنام ترجمه شناسی) را در كنفرانسی در لندن ملاقات كردم. ایشان می گفتند چندی پیش دو نفر از خبرنگاران تلویزیون ایران در انگلیس با ایشان مصاحبه كرده اند كه هر دوی آنها آموزش دیده و فارغ التحصیل رشته ترجمه دانشگاه علامه طباطبایی بوده اند. خانم بیكر می گفت برایش جالب است كه این دو خبرنگار رشته روزنامه نگاری (Journalism) نخوانده اند بلكه ترجمه خوانده اند. تا آنجایی هم كه خود من در كلاس ها برخورد كرده ام و مثلا به دانشجویانی كه در سطح خوبی هستند پیشنهاد كار داده ام دقیقا همان افراد وقت نداشته اند و در جایی مشغول به كار بوده اند. یعنی كسانی كه خوب آموزش دیده اند قطعا بی كار نمی مانند. ولی اینكه چرا بازار ترجمه ادبی و ادبیات در دست عده ای خاص قرار می گیرد این عوامل متعدد دارد و قابل بررسی است.
آموزش ترجمه در سطح دانشگاه از چه زمانی در ایران آغاز شد؟
از قبل در ایران این دوره وجود داشت در مركزی به نام مدرسه عالی ترجمه كه اكنون جای خود را به دانشكده زبان دانشگاه علامه طباطبایی داده است.بسیاری از استادانی كه الان ترجمه تدریس می كنند و یا بسیاری از كسانی كه به نوعی با ترجمه سر و كار دارند تربیت شدگان و آموزش دیدگان همان مدرسه عالی ترجمه هستند. مثل خود من، دكتر محمود زاده، دكتر صفوی _ دكتر دبیر مقدم، آقای قریشی. در این مركز به ما لیسانس زبان انگلیسی می دادند ولی تخصصمان ترجمه بود. قطعا آموزش ترجمه آن زمان مثل الان نبوده است اما به هر حال اسم آن مدرسه عالی ترجمه بود. این رشته سال ۶۳ بازگشایی شد و وقتی بازگشایی شد ما با عده ای دانشجو روبرو بودیم كه جاهای مختلف زبان، ترجمه یا ادبیات خوانده بودند. مدتی طول كشید تا اینها را یكدست كردیم تا در سطح لیسانس مشغول به تحصیل شوند. اما طی این سالها رشته مترجمی (انگلیسی) از انحصار زبان آموزی رفته رفته خارج شد. بنابراین كتاب پیدا كرد، مطلب پیدا كرد و كم كم كتاب هایی به صورت جسته و گریخته نوشته شد و كتاب ها و جزوات دانشگاهی در این رشته تهیه شد.
مواد درسی رشته های مترجمی برای زبان های مختلف یعنی مترجمی انگلیسی یا فرانسه متفاوت است؟
در سطح تئوری اینها متفاوت است. از هم تغذیه می كنند. مثل زبانشناسی كه زبانش در اصل انگلیسی است (یعنی كتاب ها و نظریه پردازان این رشته اغلب انگلیسی هستند) ترجمه هم زبان اصلی اش انگلیسی است. این درباره بسیاری از علوم صادق است و این زبان در حقیقت همه جا را احاطه كرده است. اینترنت هم باعث می شود كه بر سلطه زبان انگلیسی افزوده شود.ممكن است شرح درس ها برای رشته مترجمی انگلیسی و مترجمی فرانسه یكسان باشد اما مواد و كتاب ها و مطالب لزوما یكسان نیست.
مقطع كارشناسی ارشد ترجمه از سال ۸۰ راه اندازی شده. ضرورت راه اندازی این مقطع را در چه دیدید؟
در واقع اینجا یك تناقض وجود دارد، یا اگر تناقض نگوییم یك تفاوت وجود دارد.شما از دانشجوی لیسانس ادبیات فارسی توقع ندارید كه مثلا بشود جلال آل احمد. از دانشجوی لیسانس ادبیات انگلیسی هم توقع ندارید كه مثلا نویسنده هری پاتر بشود. اما نمی دانم چرا از یك دانشجوی ترجمه همه توقع دارند كه قطعا با مهارت های كافی از دانشگاه بیرون برود. مگر یك فارغ التحصیل شیمی لاوازیه است یا یك لیسانس فیزیك اینشتین می شود؟ ولی چرا به ترجمه كه می رسیم آنقدر از این رشته متوقع هستیم؟ حتی در مقطع لیسانس.
شاید به این خاطر است كه ترجمه یك محصول دارد كه در لحظه می توان آن را ارزیابی كرد و اعلام نظر كرد. این محصول هم محصول یك نفره است. لیسانس شیمی در بهترین شرایط در كارخانه ای مشغول به كار می شود كه محصول كارش یك محصول جمعی است. اما ترجمه كار یك نفر است و اوست كه با این محصول ارزیابی می شود.
قطعا همینطور است. نكته دیگر این است كه ترجمه یك شغل می تواند باشد اما ادبیات شغل نیست و اگر بخواهد شغل شود به سالها كار نیاز دارد. پس كسی از آن توقعی ندارد. اما از ترجمه همه توقع دارند و به محض اینكه می گویی ترجمه بلدی همه فكر می كنند شما باید همه چیز را بلد باشی. چون جامعه اطلاع كافی از ترجمه ندارد و آن را عمدتا فقط در بخش ادبیات و ترجمه داستان و رمان می بینند. در سطوح دیگر، كار مترجم را فقط در سطح یك ماشین تكثیر می بینند. می بینید كه روی شیشه مغازه ها می نویسند: تایپ و تكثیر و ترجمه. یعنی از نظر جامعه، مترجم در حد یك تایپیست یا یك ماشین زیراكس عمل می كند. یك چیزی را جلویش می گذارد و كپی می كند. یك ناشر هفته پیش به من می گفت، یك سری كتاب كودك جدید برایم آمده ترجمه می كنی؟ گفتم نه من كارم كتاب كودك نیست. گفت: برای تو كه كاری ندارد این ۳۰ صفحه است و در هر صفحه هم دو خط نوشته شده. توی آشپزخانه كارهایت را بكن من هم كنارت می نشینم و تو بگو و من می نویسم! یعنی فكر می كند كه اینطور هم می شود ترجمه كرد. در جامعه این دید نسبت به ترجمه وجود دارد. فكر می كنند مترجم كه كاری نمی كند یك ماشین تكثیر است كه این زبان را به آن زبان تبدیل می كند. بنابراین ما یعنی جامعه توقع داریم كه یك سری مترجم در حد انجام كار ترجمه از مقطع كارشناسی مترجمی بیرون بیایند. لیسانس مثل همه جای دنیا یك دوره عمومی است و دوره تخصصی نیست.
این چهار سال هم عمدتاً به زبان آموزی می گذرد و آشنایی با متون مختلف(مثل متون مطبوعاتی، اقتصادی، حقوقی) و آشنایی با یك سری فنون ترجمه اما تسلط به این فنون وقتی حاصل می شود كه آن دانشجو برود و در بازار كار كند. الان در دانشگاه تایوان سه سال درس ترجمه می دهند و بعد می گویند كه دانشجویان باید بروند یك سال كار كنند. هر كاری كه به نوعی به ترجمه نیاز داشته باشد مثل این كه بروند مترجم توریست ها شوند، مترجم بیماران یا پناهندگان یا در شركتی تایپ و ترجمه و منشی گری كنند، یا در بنگاه انتشاراتی یا مجله یا روزنامه كار ترجمه كنند. بعد از یك سال به دانشگاه برمی گردند و بعد تازه اجازه پیدا می كنند كه سال چهارم را طی كنند. دانشجویی كه در وسط مقطع لیسانس یك سالی بیرون كار كرده و برگشته خیلی فرق می كند با دانشجویی كه چهار سال در دانشگاه مانده و فقط با كتاب و دفتر سر و كار داشته است. اگر ما در سال ۵۰ دانشجوی مترجمی(در سراسر كشور) بگیریم می توانیم ما هم این سیستم را اجرا كنیم. ولی چون وضعیت آموزش عالی ما وضعیت خاصی است و سیاست ما جذب دانشجو در تعداد بالاست، نمی توانیم چنین برنامه ای را اجرا كنیم و چنین توقعی البته نمی توانیم داشته باشیم. تأسیس دوره كارشناسی ارشد مهمترین حسنش این است كه بلافاصله روی دوره لیسانس تأثیر می گذارد و آن را از حالت ركود خارج می كند. چون كتاب ها و موضوعات جدیدی را وارد می كند و زمینه های این رشته را توسعه می دهد. فوق لیسانس مقطعی زنده و متحرك است. همچنین در دوره فوق لیسانس اطلاعات نظری ارائه می شود كه ذهن سامان نیافته یك دانشجوی لیسانس شكل داده شود. به این ترتیب یك دانشجوی مترجمی ۶ یا ۷ سال فرصت پیدا می كند تا قطعاً به جایی برسد.
در دوره لیسانس به دلیل تعداد زیاد دانشجو نمی شود چند واحد كار عملی گذاشت اما در دوره فوق لیسانس كه می شود.
بله می شود مثلاً دو واحد كار عملی و كار در خارج از دانشگاه قرارداد و این فكر خوبی است.
خانم فون فلوتو استاد و ترجمه پژوه كانادایی كه اخیراً برای سمیناری به ایران آمده بودند هم می گفتند كه در دانشگاه اتاوا در دوره كارشناسی ارشد یا دكتری مترجمی چند واحد كار عملی دارند.
بله البته اینجا یك كمی كنترل كار مشكل است. اینجا ممكن است دانشجو برود و گواهی اشتغال از فامیل و دوست و آشنایی بیاورد كه مثلاً مدتی در شركتی یا دارالترجمه ای كار ترجمه انجام داده است.
مقطع دكتری هم قرار است برای رشته مترجمی تأسیس شود؟
بله ما تلاش كردیم كه علاقه مندان این رشته در دوره دكتری هم بتوانند این رشته را ادامه دهند. در واقع دوره دكتری دوره ای است كه افراد آنقدر متخصص می شوند كه به قول یكی از استادان به درجه اجتهاد می رسند. واقعیت این است كه این دوره علی رغم امتیازات اجتماعی اش كار بسیار سختی است. جامعه ما جامعه ای است كه در آن ترجمه نقش بسیار حساسی ایفا كرده. همیشه این طور بوده و الان هم هست. ترجمه همیشه نقش خاصی در ادبیات ما داشته. چه از نظر عرضه ادبیات ما به خارج و چه از نظر ترجمه آثار خارجی، اهمیت دارد كه ما رشته مترجمی را در مقاطع بالاتر ادامه دهیم. ترجمه ادبیات را اكنون راهی برای حفظ یا نشان دادن هویت یك قوم یا ملت می دانند. از سوی دیگر با توجه به این كه در حوزه ترجمه ما یك جامعه بیشتر گیرنده هستیم تا دهنده یعنی بیشتر ترجمه به فارسی می كنیم تا ترجمه از فارسی، از طریق ترجمه می توانیم حرف هایمان را بهتر بزنیم برای این كه الان این جهان، جهانی همگانی و globalize شده است كه به سمت فشردگی زمان و مكان می رود و همین باعث شده كه همه به هم توجه كنند. این جهانی سازی هر اشكالی داشته باشد یك حسن هم دارد و آن این كه همه در این فضا فرصت حضور پیدا می كنند. در این فضا اگر ما خودمان خودمان را ترجمه نكنیم ما را ترجمه می كنند و وقتی ما را ترجمه كنند ما را misrepresent (سوء تعبیر) می كنند و باز نمایی درستی از ما به عمل نمی آید. اكنون بسیاری از نظریه پردازان ترجمه به ترجمه هایی كه فیتز جرالد از خیام كرده ایرادهای بسیاری می گیرند. آیا واقعاً آن طور دیدن شرق و آن طور دیدن خیام دیگر تمام شده؟ فكر نمی كنم. چون مثلاً در سال ۱۹۹۵ كلمن باكس(Colmen bucks) ترجمه می كند از مولانا به این صورت كه گزیده هایی از مولوی را انتخاب می كند و بدون این كه فارسی بداند آن را ترجمه می كند. یعنی به كمك كسی كه این اشعار را می خواند و معنی می كند و كلمن باكس هم ترجمه می كند. این ترجمه سال ۱۹۹۵ یكی از پرفروش ترین كتاب های آمریكا می شود. وقتی به این كتاب نگاه می كنیم می بینیم همان كاری است كه فیتز جرالد با خیام كرده یعنی برای یك مصرع كه در خیام بوده ۲۲ رباعی خودش سروده است. این ترجمه نیست بلكه كاری است شبیه ترجمه. فیتز جرالد خیام را از نو ساخته و خیامی ساخته كه خودش خواسته و خیام خودش بوده نه خیام ما.
همه می دانند كه فیتز جرالد كارهای زیادی كرده، مثلاً پری را پُری خوانده و مسائل عرفانی كه در شعر خیام بوده با دید غربی نگاه كرده است. پس خیامی كه غرب می شناسد آن خیامی نیست كه ما می شناسیم. نتیجه این می شود كه آنها وقتی خیام را این طور می بینند ما را این طور می بینند. تصویری كه با ترجمه از ما ساخته می شود جای واقعیت ما را می گیرد. این ترجمه طوری انجام می شود كه موافق آن برداشتی باشد كه غرب دوست دارد از شرق داشته باشد. ما كه می خواهیم در این میان ابراز هویت كنیم باید خودمان خودمان را ترجمه كنیم. تأسیس دوره دكتری البته معنایش این نیست كه ابراز هویت می كنیم. بلكه معنی اش این است كه این امكان را برای خودمان فراهم می كنیم تا از یك زاویه بالاتر ببینیم چطور می توانیم در خدمت نیازهای خود و جامعه خودمان از اینها استفاده كنیم. می خواهیم این دوره را در فضای تولید انبوه نبریم و كسانی را جذب كنیم كه بتوانند برگ تازه ای از این كتاب تاریخ ترجمه را ورق بزنند. درباره محتوی درس تحقیقاتی از دانشگاه های خارجی كه مقطع دكتری ترجمه دارند انجام شده و مراحلش در حال انجام است.
گروه ترجمه شناسی انجمن زبان شناسی به عنوان بخشی فعال در این زمینه تاكنون سمینارها و جلسات سخنرانی برگزار كرده است. در این مورد هم كمی توضیح بدهید.
گروه ترجمه شناسی انجمن زبان شناسی ایران با تأسیس انجمن شكل گرفت و من هم خوشحال شدم كه فرصتی پیدا شد تا رشته مطالعات ترجمه جایی برای حضور پیدا كند. خوشبختانه تأسیس این گروه همزمان شد با تأسیس كارشناسی ارشد مترجمی. آن موقع ما هنوز دپارتمانی به نام مترجمی انگلیسی در دانشگاه ها نداشتیم اما الان چند ماهی است كه دپارتمان ترجمه از دپارتمان زبان انگلیسی جدا شده است. گروه ترجمه شناسی انجمن زبان شناسی تاكنون دو كنفرانس برگزار كرده كه مدرسان و دانشجویان در آن مقاله ارائه كردند و مجموعه مقالاتش اخیراً به صورت كتاب چاپ شده. علاوه بر آن چند میزگرد هم داشتیم و سخنرانی كه به دعوت دانشگاه علامه از دانشگاه اتاوا دعوت شد كه همان خانم فون فلوتو بود. هدف من دراین گروه معرفی هر چه بیشتر این رشته است.
ارتباط آموزش ترجمه در دانشگاه با مترجمان حرفه ای بازار كار به ویژه در حوزه ادبیات چگونه است و آیا از این مترجمان هم برای آموزش ترجمه در دانشگاه استفاده می شود؟
در این مورد فكر كرده ایم. آنها انتظار بازده مالی دارند كه امكان فراهم كردن شرایط این بازده برای ما فراهم نیست. از طرف دانشگاه علامه چند بار از مترجمان دعوت كردیم كه آمدند در دانشكده سخنرانی كردند. البته برای آنها هم گاهی راحت نیست كه در فضای دانشگاه كه فكر می كنند اینجا همه چیز با متر و نمره سنجیده می شود حضور پیدا كنند. بارها از طرف دانشگاه علامه از كسانی كه كار ترجمه حرفه ای می كنند خواهش شده كه ترجمه را تدریس كنند. مثلاً یك مورد آقای تقی زاده بود كه ایشان استاد خود من بودند و ترجمه در حوزه ادبیات دارند. كلاس های ایشان خیلی هم خوب بود اما موانع بروكراتیك مثل الزام مدرك دانشگاهی برای تدریس مانع ادامه كار ایشان شد. ایجاد این ارتباط خیلی آسان نیست.
منبع: روزنامه همشهری - ارديبهشت ۱۳۸۴
+ نوشته شده در پنجشنبه ۳ دی ۱۳۸۸ ساعت 11:24 توسط میثم فرامرزپور
|
این وبلاگ جهت آموزش زبان انگلیسی برای دانشجویان، اساتید و علاقه مندان به این زبان راه اندازی شده است و تا حد ممکن سعی می کنم تمام آموزش های مربوط به زبان انگلیسی اعم از گرامر ، لغات ، اصطلاحات ( آمریکایی) و زبان تخصصی مترجمی را پوشش دهم امید است در راه یادگیری به شما کمک کند.لطفا نظرات و انتقادات سازنده ی خود را با مدیر وبلاگ در میان بگذارید.برای دیدن مطالب مورد علاقه خود به موضوعات مطالب وبلاگ مراجعه کنید.